دنیای کج و معوج من

دیوونــــــگیــ هآمـــ .قوانیـ ـ ـ ـن کجکی


غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست

 

پ.ن:فهلا همین قالبو میذارم.قالب اولین وبمه.دلم براش تنگیده بود.شاید دوباره عوضش کردم.

 

یک شنبه 30 بهمن 139019:38 جوجو

سلامیو

چطولید؟

+ولنتاینتون مفالک.

+هی بیاید بگید دیوونه دیوونه بخدا بدتر از منم پیدا میشه امروز خودم یه نمونشو دیدم کلا به خودم امیدوار شدم.

+ولنتاین باحالی بود امسال.کادوهای باحالتر.

+من خودم واسه هیچکس کادو نخریدم.

+ولی کادو گرفتم

+البته از قبلش اعلام کرده بودما.نمیدونم چرا دلم میخواست واسه هیچکس کادو نخرم ببینم عکس العمل بقیه چیه.

+از بین کادوهام .کادوی سحرو خیلی میدوستم،خیلی باحاله.

+کلاس تست شیمی رو گذاشتن دو شنبه ها.

+قراره کلاسارو 45 نفره کنن. خوش بحال ما راحت تر می ترکونیم.

+سحر جونی میسی بابت کاری که کردی.

+درباره اون کاری که میخواستم بکنم کلا منصرف شدم .حسش نی باید یه جور دیگه نجاتش داد اینجوری فایده نداره.

+من دلم یه داداش بزرگتر میخواد.

+یه نفرو تو نت دعوا کردم دیگه نمیاد وبم.

+سحر اون کسی که میخواستیو پیدا کردم .امیدوارم خوشت بیاد ازش .

+میخوام برم اون جولاب صولتیه رو که تو پست قبلی گفتم،بخرم. حداقل ناکام از دنیا نرم.

+دیوونه های عزیز هرچه زودتر اقدام کنن.

+دیگه همین.........

+بوس بوس

+بای

پ.ن: +صولتیا مخصوص سحره.

 

چهار شنبه 26 بهمن 139020:1 جوجو

+دلم میخواد بنویسم نمیدونم چی میخوام بنویسم فقط میدونم که دلم نوشتن میخواد

+دلم جوراب صورتی میخواد.از اونایی که پشتش عکس پیشی داره.

+تا حالا یکی از دیوونه ها خودشو معرفی کرده.

+همچنان منتظر هستم میدونم دیوونه کم نی.

+رکورد زدم امروز 50 صفحه تحقیقمو جمع و جورش کردم رفت پی کارش.

+دلم یه مدرسه ی جدید میخواد.

+دلم میخواد بشینم رو برفا بستنی بخورم.

+داره بارون میاد.

+میخوام برم زیر بارون و داد بزنم:خدایا عاشقتم.

+روم نمیشه همه ی ملت وایمیستن نگام کنن.

+یکشنبه 4تا امتحان دارم.

+باید جزوه فیزیکمو مرتب کنم اما حسش نی.

+تستامو وارد نکردم.

+11 صفحه تمرین دارم حل نکردم.

+کلی مسئله فیزیک دارم که حتی نگاشونم نکردم.

+دلم معلمای جدید میخواد.

+دلم مدیر و ناظم جدیدم میخواد.

+میخوام برم کتاب شب سرابو بخرم اما بازم حسش نی تو این سرما.

+چرا زمستون تموم نمیشه؟

+کی بهار میاد؟

+من دلم مهمونی میخواد.

+قالبمو دوس ندارم.

+از پستای رنگارنگ خوشم میاد مث همین.

+این رنگو خیلی دوست دارم.

+دیوونه نشدم بخدا..........

+بای

 

جمعه 21 بهمن 139022:28 جوجو

آرزویی بکن ...
گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه ...
آرزویی بکن ...
شاید کوچکترین معجزه اش
بزرگترین آرزوی تو باشد !!

پنج شنبه 20 بهمن 139021:47 جوجو

سیلام سیلام

چطول مطولین

؟منم خوبم یعنی عااااااااااااااااااااااااااااالیم بازم الکی

از دست دوستام خسته ام حتی بهتریناشون.

دیگه حوصله ی آیلی رو هم ندارم.زیادی ناراحته اصن با روحیاتم سازگار نی.

فائزه و محبوبه و مژگانو...............خلاصه همگی درب و داغونن.

دنبال یه دوست جدید می گردم.

دیوونه مث خودم.

پنج شنبه ها برامون کلاس تست گذاشتن.

یعنی ......دن به پنجشنبه هامون به معنی واقعی.

از ساعت 7:30 تا 12:30 کلاس داریم اونم فقط ریاضی و شیمی.

من موندم با هرکدوم چند ساعت کلاس داریم.

دبیر شیمی از یه مدرسه ی پسرونه میاد اما ریاضی دبیر خودمونه.

داغون شدم وقتی فهمیدم .

سرکلاس با زور تحملش می کنم حالا پنجشنبه هام باید ریختشو تحمل کنم.

وسط هفته هم کلاس تست فیزیک.

متاسفانه کلاسا از هفته ی اول اسفند شروع میشه.

بیخیال خودمو عشقه.

درسام خیلی زیاده.

امروز تا ساعت 12:20 مدرسه بودیم.

اما بازم کلی امتحان داشتیم به شرح زیر:

آزمون صبحگاهی:عربی

تست:ریاضی

امتحان:قرآن و زبان

عوضش وقتی رسیدم خونه تا ساعت 1 خوابیدم.

تحقیقم هنو آماده نی یکشنبه هم باید تحویل بدم.

سه شنبه داشتیم با سحر درباره emo بحث میکردیم.

 شاید فردا بازم اومدم.

بهزاد دقت کردی تو پست قبلی اون عکس دومیه چقدر شبیه داداش توئه؟

توی ادامه چند تا عکس از emoمیذارم.

حتما ببینید و نظرتونو بگید.

سحر خانوم بیشتر مخصوص شماست.

                                       

                                


tags: emo,
چهار شنبه 19 بهمن 139021:45 جوجو Read more


tags: بچه های ناز,
یک شنبه 16 بهمن 139021:51 جوجو

الهی !

چه عزتی فراتر از این که بنده ی تو باشم ؟

و چه فخری بالاتر از این که « تو » خدای من باشی ؟

تو آنگونه خدایی هستی که من دوست دارم ، پس از من آن بنده ای را بساز که تو دوست داری !

پ.ن :خداجونم عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتممممممممممممممم

خیلی خوشم الآن احساس می کنم تموم دنیا مال منه.

پ.ن:راستی دبیرمون 2نمره به عربیم اضافه کرده شدم 18

 

شنبه 15 بهمن 139021:14 جوجو

سلامیو.

چطولین؟

من که سرخوشم مث همیشه.

بازم مث همیشه دلیلی ندارم همینجوری الکی خوشم.

دیروز همه ی نمره هامونو گذاشتن تو سایت همه عالش بجز عربی 16

هنگ کردم واقعا انتظار هر چیزیو داشتم جز این.

خرخون نیستم بخدا ولی آدم زورش میاد دیگه مخصوصا تو این خرتوخری .

آخه یه هفتست معلمای............. اسم بچه های شیطونو رد کردن دفتر.

هرروز سه چهار نفر تو دفتر مشاورنو مدیرمون داره مخشونو میخوره.

حالا خوبه معلما اعتراف کردن که ما از بقیه ی مدارسی که توش تدریس می کنن با ادب تریما ولی بازم .....بازی در میارن.

دبیر عربیمون میگه چون بعضی از دبیراتون 14-15 ساله که تو این مدرسه درس میدن و از فضای بیرون خبر ندارن(از جمله میشه نتیجه گرفت که ما توی یه قلعه ی ارواح که درحال فروریختنه به حرفای دبیرای فسیل شدمون گوش میدیم)بخاطر همین فکر می کنن شما خیلی بی ادبید اما مدرسه ی شما در برابر جاهای دیگه مثه بهشته برای من دبیری که تازه 2 ساله اومدم اینجا.(خواهش می کنم ما کلا بروبچ خوبی هستیم)

اگرم به بچه های شیطون گیر میدن به خاطر اینه که میترسن این شیطنت به بیرون کشیده بشه دوستیای خیابونی و.......

آخه چه ربطی داره.بذارید جمع بندی کنیم.

 نمره ی پایین 19-شیطونی-جیغ زدن در اثر دیدن سوسک حتی- دعوا با همکلاسی - نداشتن حوصله ی دبیر مضخرف ریاضی-بی اعتمادی به مشاور - خراب کردن در و دیوار مدرسه-آواردن گوشی و اسپری و لاک و ....به مدرسه-پرخوری -گوش نکردن به حرفای تکراری دبیر دینی-نخوندن نماز به دلیل........-شوخی با دوستای صمیمی-گریه کردن-خندیدن-انشای نا امیدانه-انشای امیدوار به آینده-بیرون آمدن یه تار مو از زیر مقنعه-بریدن اتفاقی دست بر اثر استفاده نادرست از چاقو -خوندن رمان عاشقانه،ترسناکو..-خوندن شعر و ........= بی اف

منم باید شانس بیارم چون احتمال داره یکی از دبیرامون اسممو رد کن به عنوان مخرب کلاس به همراه دوس عزیزم انسیه.البته من دخمل خوفیما ولی چه کنیم دیگه .

چهارشنبه هم روز چندان خوبی نبود .زنگ انقلاب داشتیم.نمیدونم چه ربطی داشت ولی برامون آش پختیده بودن اونم چه آشی

اگه چمنای میدون آزادی رو می خوردیم خوشمزه تر بود

سه شنبه هم که معلم فیزیک ذلیلمون مخمونو خورد.

شاید امشب دوباره سر و کلم پیدا بشه اینورا

اینو همین الان یافتم:مناجات غضنفر با خدا: خدایا ما را به خاطر یک سیب از بهشت انداختی رو زمین به خاطر آب انگور میندازیمون جهنم!! با میوه ها مشکل داری؟؟؟

پنج شنبه 13 بهمن 139013:13 جوجو

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد.

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .
کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:

« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »

پنج شنبه 6 بهمن 139021:0 جوجو

خدا یا بزرگی، دلم کوچک است
دلم را به لطف تو بستم، ولی
قسم خورده بودم که آدم شوم
قسم ها که خوردم شکستم، ولی
خدایا شنیدم تو بخشنده ای
من عهدی که بستم شکستم،ولی
شنیدم کنم توبه، عفوم کنی
که من توبه را هم شکستم ، ولی
شنیدم تو گفتی ز بد کردگان
که پیمان خوبی ببندند ، خواهی گذشت
غفورا چه گویم ، که شرمنده ام
که صد باره پیمان شکستم ، ولی
شنیدم دل مردمان جای توست
چه گویم که من دل ، شکستم، ولی
به خود گفته بودم ، نمازت کنم
که دنیا به تکبیر اول مرا در ربود
نماز تو را هم شکستم، ولی
تو گل داده بودی ، نگاهش کنم
که من قامت گل شکستم ، ولی
کبوتر تو دادی که شادم کند
که من پای پرواز بستم ، ولی
بر این خوان دنیا نشاندی مرا
نمکدان این سفره را من شکستم ، ولی
زبان داده بودی صدایت کنم
زبان را ز ذکر تو بستم، ولی
و چشمی که با آن ببینم تو را
و من چشم خود را که بستم ، ولی
مرا دست دادی که یاری کنم
و من دست مردم که بستم، ولی
تو گفتی که هوشیار باید شوم
بر این خوان دنیا که مسم ، ولی
ببخشا بر این بنده عذر گناه
که تنها تو را می پرستم ، ولی


tags: خدا,
سه شنبه 4 بهمن 139017:9 جوجو

سیلام.

امروز به این نتیجه رسیدم که هیچ درسی نمیتونه مضخرف تر از فیزیک باشه.

امروز تنها کاری که نکردیم گوش دادن به حرفای دبیرا بود.

همین........

دو شنبه 3 بهمن 139022:12 جوجو

سهلام

خوفین؟

الآن خیییییییییییییییییییلی خوشحالم آخه کامنتای خوفی دریافت نمودم.

راستی شعرو خوندید؟

اگه نخوندید همین حالا برید و بخونیدش. اصلا از دستش ندید.

من خودم هر روز می خونمش تا یادم نره که خدام چقدر دوسم داره.

منم اولا خیلی آدم شادی نبودم وبم شاد بود ولی از روی تظاهر .

نمیگم خوشی نداشتم اما بعضی وقتا پستای شاد میذاشتم که اصلا با حال روحیم مطابقت نداشت اما حالا فرق می کنه خوشیام راسته راسته.

من حتی وقتی برای بار سوم اون شعرو خوندم گریه کردم .

خب بسه دیگه از این جو بیاید بیرون.

میخوام  کارامو بتعریفم.

اول اینکه دبیر عربیمون رمان غزالو ازم گرفت و گفت تا آخرین روز که میای پروندتو بگیری پیشم میمونه چون جرم انجام دادیو باید تنبیه بشی

دیروز به بهونه برف نرفتم مدرسه

دارم یه کتاب میخونم به اسم موفقیت نا محدود در بیست روز خییییییییییییلی توپه.

نمیدونم چرا احساس میکنم همین یه روزو که نرفتم مدرسه کلیییییییییییییییییی اتفاق افتاده که من دوسشون ندارم.

از یه نفر یه حرفیو شنیدم که انتظارشو نداشتم اما به روی خودم نیاواردم آخه جدیدا پوست سوسمار پیدا کردم اصلا هیچی روم تاثیر نمیذاره کلا الکی الکی شادم.البته اصلا از این وضعیت ناراحت نیستم خیلی خوش میگذره وقتی میبینی تنها کسی هستی که برای خوشی بهونه نمیخوای.

نمره هامونو گذاشتن تو سایت البته فقط 11 تاشو .بدک نبودن زیر 18/5 نمره نداشتم.

یه چیزی بگم برای همتون:

تو زندگیتون اول از همه عاشق خدا باشید بعد خودتون .

هیچکسو بیشتر از خودتون دوس نذاشته باشین چون گاهی وقتا باعث میشن عاشق واقعیمو(خدا)رو نبینیم.

دیگران همون احساسی رو به شما دارن که شما نسبت به خودتون دارید.

پس واسه خودتون ارزش قائل بشید تا دیگران هم بهتون احترام بذارن.

همیشه واسه خودتون اولین باشید؛ یعنی اولین کسی باشید که بهتون صبح بخیر میگه، اولین کسی باشید که تولدتونو بهتون تبریک میگه.

شاید اول احساس کنید اینا همش دیوونه بازیه اما بعد یه مدت می فهمید که چقدر زندگیتون تغییر میکنه.

و.........

دنیا دوروزه پس بخند بی بهونه

پ.ن:تاحالا شده بخوای یه نفرو از وسط دو شقه کنی؟

من الان این حسو دارم.

 

 

یک شنبه 2 بهمن 139020:31 جوجو

سهلام

من برگشتم بعد دو قرن

فقط یه شعر میذارم واسه اینکه از ده نفری که واسم کامنت میذارن 11نفرشون وبی بس غمناک دارند.

حتما حتما بخونید

ایندفعه تو کامنتام خیلی سخنرانی کردمو حرفایی رو زدم که تا حالا به کسی نگفته بودم.

بازم میگم شعرو حتما بخونید

فردا دوباره میام.

 خدا را دیده ای آیا؟
 تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک
 میان بودن و نابون امید فردائی
 هراسی می رباید خواب از چشمت
 کسی ،خورشید و نور و صبح را
 در باور روح تو، می خواند
و هنگامی که ترسی گنگ می گوید،رها گردیده،تنهائی
وشب تاریکی اش را،بر نگاه خسته می مالد
طلوع روشن نوری به پلکت،آیه های صبح می خواند
کلام گرم محبوبی
کمی نزدیک تر از یک رگ گردن،
به گوش ات با نوای عشق می گوید:
غریب این زمین خاکی ام،تنها نمی مانی
تو آیا دیده ای وقتی خطائی می کنی اما،
ته قلبت پشیمانی
و می خواهی از آن راهی که رفتی،باز گردی
نمی دانی که در را بسته او یا نه؟
یکی با اولین کوبه ،به در،آهسته می گوید:
بیا،ای رفته،صد بار آمده،بازآ
که من در را نبستمفمنتظر بودم که برگردی
و هنگامیکه می فهمی ،دگر تنهای تنهائی
رفیقی ،همدمی ، یاری کنارت نیست
ومی ترسی که راز بی کسی را، با کسی گوئی
یکی بی آنکه حتی ، لب تو بگشائی
به آغوشی، تو را گرم محبت می کند با عشق
به هنگامیکه،دلبر های دنیائی
دلت را برده اما ، باز پس دادند
دل بشکسته ات را،مهربانی می خرد با مهر
درون غار تنهائی، به لب غوغا ، ولی راز سخن با او،
نمی دانی
کسی چون نور می گوید، بخوان
و تو آهسته می گوئی، که من خواندن نمی دانم
و او با مهر می گوید
بخوان، آری بنام خالق انسان، بخوان مارا
و تو با گریه های شوق، می خوانی
تو آیا دیده ای
وقتی که بعد از قهر و بد عهدی
به هنگامیکه بر سجاده اش با قامت شرمی
به یک قد قامت زیبا ، تو می آیی
به تکبیری ، تو را همچون عزیز بی گناهی، راه خواهد داد
و می پوشاند او، اسرار عیبت را
و از یاد تو هم، بد عهخدی ات را، پاک خواهد کرد
جواب آن سلام آخرت را، بر تو خواهد داد
و با یک نقطه در سجده، تو گویا باز هم، در اول خطی
تو آیا دیده ای وقتی که چیزی آرزویت بوده، آنرا جسته ای
آنگاه می بینی،بجز یک سایه، چیزی در درون دست هایت نیست
کسی آهسته می گوید
نگاهم کن ، حقیقت را رها کرده،مجازی را تو می جوئی؟
تو سیمرغی درون آسمان گم کرده،
اینک سایه اش را بر زمین خاک می پوئی؟
اگر یابی، بجز یک سایه، چیز دیگری داری؟
پس آنگه یک شعاع نور،چشمان تو را، از خاک تا افلاک خواهد برد
تو آیا دیده ای ، وقتی هوای سینه ات ابر است و باریدن نمی داند
و دشت سینه ات، می سوزد از بی آبی خوبی
تمام غنچه های مهر، در جان تو خشکیده ست
به یادش، قلب تو ، آرام می گیرد
و چشمان امیدت
گونه های چشم در راه تو را،
با بارشی، سیراب خواهد کرد
و گل های محبت ، در تمام پهنه جان تو می روید
تو آیا دیده ای وقتی دلت می گیرد از دلگیری مردان تنهایی
که شب هنگام ، سر به زیر افکنده
شرم خالی دستان خود را ، در کویر مهربانی، چاره می جویند
کسی آهسته می گوید:
سرای عشق را، یک بار دیگر آب و جارو کن
سوار صبح در راه استتو آیا دیده ای، وقتی که دریای پر از طوفان مشکل ها
بساط زورق اندیشه را
در صد خروش موج می پیچد
کسی سکان این زورق، به ساحل می برد با مهر
و می داند که تو
بی آنکه در ساحل، به شکری، قدر این خوبی به جای آری
بدون گفتن یک ، یا خدا
این ناخدا، از یاد خواهی برد
خدا را دیده ای ایا؟
به هنگامی که در این بی کران، این پهنه هستی
به ترسی از رها بودن، تو می پرسی
کسی می بیندم ایا؟
کسی خواهد شنید این بنده تنها؟
جوابت را، نه از آنکس که پرسیدی
جوابت را ، خودش با تو ،
و با لحن و کلام مهر می گوید
که من نزدیک تو هستم، به هنگامی که می خوانی مرا
آری ،تو دعوت کن مرا، با عشق
اجابت می کنم، با مهر
هدایت می شوی، بر نور
خدا را دیده ای آیا ؟
گمانم دیده ای اورا
که من هم آرزو دارم، ببینم باز هم اورا
به چشم سر، که نه
او خود گشاید، دیده های روشن دل را
لطیف و خلق آگاه است
چه زیبا می شود، چشمی که می بیند تو را
چشم دلی،از جنس نور و عشق و آگاهی


 


tags: خدا,
شنبه 1 بهمن 139022:21 جوجو

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 1659
بازدید کل : 257095
تعداد مطالب : 407
تعداد نظرات : 1084
تعداد آنلاین : 1

هدايت به بالا

کد هدايت به بالا

پشتیبانی

آپلود عکس

کد متحرک کردن عنوان وب

** *** **


نایت نما


نایت نما


نایت نما

آیکُن های اِمیلی

آیکُن های اِمیلی

آیکُن های اِمیلی

* *